یه ﺳﻮﺍلی ﺫﻫﻦ ﻣﻨﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮﮐﺮﺩﻩ !
ﺍﯾﻦ ﺁﺗﺸﻨﺸﺎﻥ های ﻣﺤﺘﺮﻡ ،
ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ ﺷﯿﻨﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺑﺮﻥ
ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﻠﻪ ﻫﺎ ﺳﺮ ﺑﺨﻮﺭﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ؟ :|
امان از دسته این مانکنای جلویه مغازه هأ امروز دماغ یکیشون و گرفتم بهم گفت مرض داری ؟ نگو صاحب مغازه بود!!
ﺧﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﺯﺍﺋﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ..:))
از فرشید امین عزیز که اهنگ بعد از نسترن رو خونده خواهش میکنیم اهنگ قبل از نسترن رو هم بخونه که ما کلا در جریان باشیم...
آیا میدانید : یک اتاق مرتب نشانه ای از کامــپیوتر خــراب یا اینترنتی قطع شده میباشد !
امروز صبح که از خواب بیدار شدم اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که من کجام؟!!!
یه کم که دقت کردم فهمیدم مامانم اتاقم رو تمیز کرده
یعنی این نوشابه کوچولوها بی خانواده محسوب میشن؟!
یه عمه دارم، خدایش خیلی آدم خوبیه، خداوکیلی حقش بود که خالم باشه!
دوستم ﮔﻮﺷﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺧﺮﯾﺪﻩ
ﺑﻬﻢ پیام ﺩﺍﺩﻩ ﺍﮔﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ ﮐﯿﻢ؟
حالا بنظرتون من خودمو با چی بکشم بهتره؟؟ :|
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ :
"ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ …"
ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !
ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ
ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ،
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ :
ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ
ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ رفته پی کارش !
ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ رﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ !
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ
ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ میمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ
ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ …
ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ، ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ !
ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ !!!
ساعت ۸ صبح همراه اول میخواد میلیونرم کنه
ساعت ۱۰ بانک پارسیان با اصرار میخواد یه لکسوس بهم بده
ساعت ۱۲ بانک پاسارگاد میگه بیا یه آپارتمان تو شمال تهران بهت بدیم
ساعت ۲ برنج آوازه اس داده که ۲۵۰ میلیون بهت بدم واست کافیه دادا ؟
ساعت ۴ رب یک و یک گفت بیا یه سفر دور دنیا ببرمت حالشو ببری
ساعت ۶ دنت تصمیم گرفته ۳ تا از آرزو های بزرگ منو برآورده کنه
ساعت ۷ هم که از سر کار تعطیل میشم بی اعتنا به اس های رگباری همراه اول
که التماسم میکنه داداش بیا یه ۲۰ میلیون همینجوری بهت بدم
دست میکنم تو جیبم ببینم کرایه تاکسی تا خونمو دارم یا نه
بعد که میبینم ندارم راهمو میکشمو پیاده میرم خونه !
اینجور آدم قانع و چشم و دل سیریم من . . .
وگرنه واسه ما که همینجوری ریخته
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺭﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺮﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﻪ
.
.
.
ﻣُﺮﺩ !
تو زندگیت مثل درخت فندق باش…
یادم نیس چرا ولی حالا تو باش ضرر که نمیکنی !!
کارمند تازه وارد به مدیر: جناب ، من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه ( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… ) !
برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه !
مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید.
کارمند: فامیلم "صلواتیه" روی همه شون نوشتم!
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغ هایش گذاشت ،
عقاب که بزرگ تر شد ،
جوجه مرغ ها رو خورد و کمی بعد خود مرغ ها رو هم خورد.
سپس پر کشید و به آسمان رفت ،
هم به ریش پیرمرد خندید و هم گند زد به داستان آموزنده ما !! بی شرف !
یه بار چینیه میشینه جلوى آینه
هرچى شکلت درمیاره تصویرش تو آینه تکون نمیخوره
بعد متوجه میشه آینه نیست، داداششه که روبروش نشسته !
روزی ایوب و لقمان خواستند دقایقی با اینترنت ایران مشغول باشند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد از ده دقیقه ایوب صبرش را از دست داد لقمان هم ادبش را !!
ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟ گفت: زیرا که خدا مرا دو گوش داده است و یک زبان ، یعنی دو چندان که می گویی می شنوی ...
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی